MASTER GHANBAR RASTGOO SHERVAND
موسي
كمالي(نوازنده و عضو گروه جهله) «متولد ۱۳۲۴ روستاي سيريك ميناب
هستم. پدرم مثل خودم كارگر بود. زندگي سختي داشته و دارم. خدا رحمت كند دايي مادرم
را، خوب ني جفتي ميزد. نواختن را از او آموختم. وقتي ۱۲ سال داشتم داييام
ني جفتي را به من ياد داد. تا امروز كه ساز ميزنم، براي خودم و دلم ميزنم. شربه ميخوانم
و زندگي پرمشغله و سختم را ميگذرانم. براي اهل دل ميخوانم. قرار نبود كه از ني جفتيام
امرار معاش كنم اما از روي ناچاري سازم شده وسيله درآمدم. دوست نداشتم و ندارم كه سازم
را بفروشم اما امان از درد فقيري.»
استاد
قنبر راستگو بعد از گفتن اين جملات در خود فرو ميرود و ساز به دست ميگيرد و شروع
به نواختن ميكند: «بخوان شربه بزن آتش به جانم/ بسوزان بندبند استخوانم/ اگر يك لحظه
ديگر بخواني/ به باران مينشيند آسمانم»جواني من به سختي سپري شد. در جواني تابستانها در كارخانه پارچهبافي
در ميناب كار ميكردم. زمستانها هم به بندر عباس ميآمدم و در محله خواجه عطا بشكههاي
نفتي كه از آبادان ميآمد را تخليه ميكردم. من آن موقع جزو سركارگرها بودم. ۱۰ تا ۱۵ تومان هم حقوق ميگرفتم.
زندگيام با كارگري سپري ميشد. سه سال قبل از انقلاب آقاي علي حبيبزاده مرا دعوت
به همكاري كرد، با او به تهران رفتم. من ني جفتي و سرنا را در مراسم تعزيهخواني مينواختم.
بعد از پيروزي انقلاب هم مدتي ساز را كنار گذاشتم اما دوباره خودم با سرودن ترانه با
گروه موسيقي جهله همكاريام را شروع كردم. چند سفر به خارج از كشور، سوئد، آلمان و
مجارستان داشتم».
دوباره
شروع به نواختن ميكند و دستگاههاي موسيقي محلي را مينوازد. سرانجام با گلايه از
مسوولان فرهنگي كه كمتر توجهي به موسيقي محلي دارند و تاكنون نتوانسته مجموعه موسيقي
خود را منتشر كند، حرفهاي خود را تمام ميكند. اهل سخن گفتن نيست، بيشتر مينوازد،
حتي وقتي به نيت گفتوگو پاي حرفهايش بنشيني، ترجيح ميدهد بنوازد و تو از نواي بينظيرش
حرف دلش را استنتاج كني.در هرمزگان به خالو قنبر معروف است. اغلب به نوازندههاي سازهاي ملودي
خالو ميگويند و به حق كه زيبنده نام اوست. جفتي يكي از سازهاي اصيل هرمزگان است كه
از دو ني مضاعف تشكيل شده و داراي هفت بند يا هفت جفت سوراخ است كه نوازندگي آن هم
از عهده هر كسي برنميآيد. اما قنبر احمد راستگو با وجود كهولت سن، آن ساز نفسگير را
چنان ماهرانه مينوازد كه شنونده را مجذوب خود ميكند. شاگرداني را هم تربيت كرده تا
اين ساز به فراموشي سپرده نشود. خالو قنبر اينگونه حرفهايش را تمام ميكند: «هر چه بود گفتم بنويسيد
كه من اجارهنشين هستم. بگوييد بسياري افراد هنرمند و پيشكسوت مثل من هستند كه به نان
شبشان محتاجند و كسي سال و ماه سراغشان را نميگيرد، مگر وقتي جشنواره يا برنامهيي
باشد. ولي چه كنم كه بايد زندگي كرد. دوست دارم به موسيقي هرمزگان خدمت كنم. همه گوشههاي
مقامهاي موسيقي هرمزگان در حال فراموشي هستند، حتي زار هم كمرنگ شده با اينكه خود
من هم باباي زار هستم اما ميبينم اين موسيقي هم دارد به فراموشي سپرده ميشود. اميدوارم
به اين امر توجه شود و بعد از مرگ به سراغ ما نيايند».
استاد
قنبر راستگو از برجستهترين نوازندگان موسيقي جنوب ايران است. با اينكه در ۱۲ سالگي نواختن را
آغاز كرده بود، تازه ۲۲ سال داشت كه با خانه فرهنگ و هنر ميناب آشنا شد و
در آنجا به كارهاي هنرياش ادامه ميدهد. در آنجا وظيفهاش نواختن ساز جفتي و خوانندگي
در پشت صحنه تئاتر بود. نخستين تئاتري كه راستگو در آن همكاري داشته پتوروك بوده با
موضوع زار كه اين تئاتر را در ميناب، سيرجان، كرمان، تهران و بندرعباس اجرا كردهاند.
حدود پنج سال در گروه موسيقي عليخان حبيبزاده به نوازندگي ساز جفتي و سازهاي كوبهيي
و البته ترانهسرايي اشتغال داشت. تا اينكه انقلاب ميشود و پس از آن جنگ تحميلي شروع
ميشود كه در اين مدت راستگو هيچگونه فعاليت موسيقي نداشت. بعد از تمام شدن جنگ گروهي
تشكيل ميدهد به نام كالنگ كه در آن هنرمنداني چون احمد عبدالهي نوازنده كسر، سليمان
اسلامي نوازنده پيپه، عبدالعلي جمالي نوازنده دهل و جعفر روزبازار نوازنده عود همكاري
ميكردند كه وظيفه راستگو در اين گروه خوانندگي و نوازندگي جفتي بود. راستگو هنوز زنده
است و به عنوان نوازندهيي شاخص مورد احترام نوازندگان نسل جديد موسيقي جنوب است.
persianpersia.com
No comments:
Post a Comment
Note: only a member of this blog may post a comment.